اي كجايي كه دلم برات تنگ شده
شايد هم تو قلبت از سنگ شده
دل من تنگ برات طاقت دوري نداره
چقدر داد زدم هيچكي صدام نداره
عاشقت گشته ام و كشته ي رويت شده ام
صورت ماهت كه ديدم زودي بيهوش شدم
من تو را دوست دارم اي رفيق ساده دل
باور نمي كني بپرس از دوستان اهل دل
كاش مي شد كه مرا باور كني
من بشينم جنب تو حرفها آغاز كني
عشق تو مرا برده از هوش و برم
كه نتوانم تو را درخواب هم از يادم بببرم